سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسانی را که به آنها دانش می آموزید، بزرگ شمارید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
امروز: دوشنبه 103 اردیبهشت 10

چرا جریان اصلاحات درجا می زند؟

 

اصلاحات ،اصطلاحی است که بعد از انتخاب آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهور بر زبانها افتاد.البته اصلاحات دغدغه فکری بخشی از روشنفکران داخل حاکمیت بوده است که با اعتقاد به اصل نظام جمهوری اسلامی ،خواهان تغییراتی در مدل اداری کشور بودند وظهور خاتمی نیز نتیجه همین اندیشه ها بود .

انتخاب خاتمی باعث ظهور گفتمانهای جدیدی در جامعه شد که بالاخص از طرف دانشجویان خیلی جدی!گرفته شد و بدون توجه به ساختار نظام جمهوری اسلامی در انتظار اصلاحاتی بودند که حتی لیدر روز اصلاحات نیز مخالف آن بود .جامعه ایرانی و بالاخص دانشجویان با استقبال چشمگیر خود از اصلاحات ،مطلوبترین مجلس را به خاتمی هدیه کردند ولی خاتمی و دولت اصلاحات نه تنها ایده آل های حامیانش یعنی مردم را برآورده نساخت ،بلکه حتی واقعیتهایی که باید آنها را برآورده می ساخت را نیز نتوانست به جامعه آزادیخواهان ایرانی هدیه کند.

تنها رهاورد دولت خاتمی همانا تقدیم دولت نهم به شخصی چون احمدی نژاد بود که نتیجه کامل بی درایتی و انحصار طلبی اصلاح طلبانی بود که دولت را در دست داشتند.البته ایشان پیش از این نیز فرصت سوزیهای فراوانی کرده بودند و پایان تراژدی دولت اصلاحات بود که در مقابل خیل عظیم رد صلاحیت شدگان،تنها با تایید 2 تن از مدیران دولت خاتمی  که از ایشان نیز ضعیف تر بودند به همه چیز رضایت دادند و راه اصولگرایان جوان را برای پیروزی هموار کردند.

اصلاح طلبان بعد از چهارسال و نزدیک شدن انتخابات،مجددا وارد صحنه شده اند تا برای ایجاد همان اصلاحاتی که در دوران خاتمی از انجام آن ناکام ماندند،تلاش کنند . اما همانگونه که در تیتر مطلب نیز اشاره کرده ام،بنابه دلایلی که در زیر نیز اشاره خواهم کرد به در جازدن محکوم خواهد بود.

1-منجیان توخالی

دیالوگ غالب اصلاح طلبان برای انتخابات ریاست جمهوری که از اواسط سال گذشته آغاز شده است و تقریبا قیافه ای ساده و بدون جزئیات دارد بدین شرح است: کشور در وضعیتی بحرانی قرار دارد و تنها راه نجات کشور از ویرانی انتخاب یک رئیس جمهور اصلاح طلب برای ریاست دولت آتی است.

بدیهی است که قصد انکار وضعیتی بحرانی کشور را نداریم اما ارزش انتخاب رئیس جمهور اصلاح طلب فقط در همین حد است  که رئیس جمهور فعلی را از قدرت ساقط کند؟

آیا رئیس جمهور برای پر کردن صندلی می آید که فلان شخص در آن جلوس نکند؟
این گفتمان فاصله گرفتن از آرمانهایی است که می توان از رئیس جمهور اصلاح طلب انتظارداشت. ولی با طرح کردن  رئیس جمهور به عنوان منجی ،این آرمانها در اولویت دوم قرار می گیرد.

اما آیا پیروزی رئیس جمهور اصلاح طلب بدون این ارزشها ،به نفع آزادیخواهی و دموکراسی خواهی می باشد یا خیر؟

به نظر نگارنده در شرایطی که قدم محکم و مستحکمی در جهت تغییر محدودیتهای موجود برداشته نشود ،یک رئیس جمهور اصولگرا بهتر از اصلاح طلب است .

 چرا که با پیروزی رئیس جمهور اصلاح طلب در این شرایط اولا در چرخه فرسایشی اصولگرا –اصلاح طلب گیر می کنیم که اگر حادثه ویژه ای روی ندهد این چرخه ادامه خواهد یافت ،بدون اینکه پیشرفتی حاصل شود. ثانیا وقتی یک اصولگرا رئیس جمهور هست جریان رقیب از روی رقابت هم که شده به معضلات روز همچون نقض آزادیهای شخصی و حقوق بشر انتقادهایی می کنند. ولی وقتی رئیس جمهور اصلاح طلب است نه اصولگرایان در قبال این چنین موضوعاتی موضع گیری می کنند ونه اصلاح طلبان که مبادا دولت تضعیف شود و منتقدان هم با انگهای مختلف متهم خواهند شد.پس بهتر است بجای پهلوان پنبه پروری فارغ از اینکه دیگران در صدر دولت چه می کنند و نه به خاطر اینکه از ایشان خلاص شویم ،برنامه ها و آرمانها و کارهایی که توان انجام آنها را داریم را طرح کنیم.

2-گفتمان دیکتاتور مآبانه

وقتی خاتمی بعد از ماهها کش و قوس در جمع رسانه ها حاضر می شود و می گوید که"یا من می آیم یا موسوی "، آب پاکی بر دستان سایر اصلاح طلبانی می ریزد که دغدغه حضور در صحنه را دارند.سؤالی که از آقای خاتمی مطرح می شود اینست که آیا واقعا خود ایشان نیز به این نتیجه رسیده اند که تنها منجی کشور ایشان هستند یا  اینکه تحت تاثیر گفته های طرفداران دو آتشه خویش قرار گرفته اند؟ بعد از این اظهار نظر خاتمی و سپس اعلام کاندیداتوری خود ،نه تنها اکبر اعلمی کاندیدای اصلاح طلب مجلس ششم و هفتم مجلس اعلام کاندیداتوری کرد بلکه آقای موسوی که قرار بود یا ایشان بیایند یا آقای خاتمی نیز اعلام کاندیداتوری کردند تا خط بطلانی بر این اظهار نظر خاتمی بکشند.همانگونه که در فوق نیز اشاره شد ،آقای خاتمی با اینکه با حمایتهای ویژه ی خود و همکارانشان عرصه را برای کاندیداتوری دکتر معین حاضر کرده بودند ،با این انحصار طلبی به چیزی جز چند صدایی و نهایتا شکست اصلاح طلبان دست نیافتند ،و در آغاز این انتخابات نیزمجددا همین اشتباه را کردند و برای اصلاح طلبان به تنهایی کاندیدای ریاست جمهوری انتخاب کردند. اما با اعلام کاندیداتوری موسوی ،اینبار متوجه خطر چند صدایی شدند و  آقای خاتمی در اسرع وقت بیانیه انصراف خود را منتشر کردند .اما همین بیانیه ثابت کرد که دیکتاتور مآبی از اردوی اصلاح طلبان دست بردار نیست . چرا که تاکید خاتمی در این بیانیه باز متوجه موسوی و کروبی بود و بدون اطلاع از آخرین وضعیت فعالان سیاسی اصلاح طلب و تنها با مراجعه به نزدیکانشان دراولین قدمهای انتخابات الفبای دموکراسی را با انتخاب کاندیدا زیر پا گذاشت. اصلاح طلبان و بخصوص داعیه داران رهبری اصلاح طلبی تا زمانی که توانایی تعریف مکانیزم های سیاسی دموکراتیک از جمله انتخاب کاندیدا برای انتخابات های متعدد مثلا ریاست جمهوری را نداشته باشند ،به آرمانهای غایی اصلاح طلبی نخواهند رسید ،حتی اگر پیروزیهای مقطعی داشته باشند .

3-کاندیداهای امتحان پس داده:

امروز اگر کار خاتمی را تمام شده تلقی نکنیم نام 5 کاندیدا در جبهه اصلاح طلبان مطرح است که به ترتیب حضور در صحنه شامل آقاین مهدی کروبی ،سید محمد خاتمی ،اکبر اعلمی ،میرحسین موسوی و آقای عبدالله نوری(که تا کنون رسما وارد صحنه نشده اند) می باشد. اگر از معذوریتهایی همچون عدم اعلام رسمی ،عدم امکان صلاحیت به خاطر حکم قضایی و کمرنگ تر شدن تمایل به حضور آقای عبدالله نوری بگذریم. آقای خاتمی 2 دوره رئیس جمهور مملکت شدند و در دوران ریاست جمهوری خود با مطرح کردن عناوینی چون تدارکاتچی بودن رئیس جمهور ویا عدم اختیارات رئیس جمهور در حتی در حد شهروند عادی به عدم توانایی خویش در جهت پیشبرد آرمانهای اصلاح طلبی اقرار کرده اند.آقای کروبی نیز علاوه بر مجلس سوم ،ریاست مجلس ششم را برعهده داشتند و کاری از پیش نبردند و میر حسین موسوی نخست وزیر دوران جنگ نیز که نسل ما از دلیل منتسب شدن این شخص به اصلاحات اطلاعی ندارد چرا که شناخت ما از ایشان ،تنها نامی است که می دانیم در برهه ای از تاریخ نخست وزیر کشور بوده است .اما بدلیل عدم حضور ایشان در عرصه سیاست از اندیشه سیاسی ایشان ناآگاهیم که مطمئنا این معضل تنها برای نسل ما نیست و حتی اشخاصی که ایشان را به خوبی می شناسند ،نمی دانند که ایشان بعد از 20 سال سکوت به چه نتیجه های سیاسی رسیده اند . به هرحال ما در سخنرانیهای اخیر ایشان وبه ویژه بیانیه اعلام کاندیداتوری ایشان جمله ای که مصداق اصلاح طلبی ایشان باشد را پیدا نکردیم.

اما اعلمی که از چپ و راست بایکوت شده است ،با جدیت تمام در عرصه انتخاب وارد شده است و شخصیتی اصلااح طلب تر از همه ایشان دارد . اگر 3برهه سیاسی(قبل از مجلس،در مجلس وبعد از مجلس) ایشان را بررسی کنیم . در هر 3 برهه ایشان به آرمانهای اصلاح طلبی،آزادیخواهی و آزادگی وفادار بوده اند . چه زمانی که در روزنامه سلام قلم می زدند ،چه در  مجلس و دورانی که به خاطر اصلاح طلبی واقعی و نه اصلاح طلبی قدر طلبانه با نطقهای آتشین به انتقاد علیه چپ و راست می پرداختند و چه بعد از مجلس و آغاز دوره ی وب نگاری که با نگاه به مطالبی که ایشان در این مدت نگاشته اند ،همین راه را دنبال کرده اند .

حال باید سران احزاب و رسانه های اصلاح طلب نه تنها برای ما بلکه در مقابل تاریخ نیز  به دفاع از بایکوت اعلمی در مقابل افراد فوق الذکری که حتی اگر رئیس جمهور شوند قطعا کاری از پیش نخواهند برد جوابگو باشند، چرا که افراد فوق الذکر هم عدم توانایی خود و هم عدم اعتقاد جدی خود در پیشبرد آرمانهایمان را به اثبات رسانده اند .

سخن آخر اینکه به نظر نگارنده انتخابات دهم ریاست جمهوری آخرین فرصت جهت شروع اصلاحات و ایفای حقوق شهروندی از طریق راه اصلاحات خواهد بود و رئیس جمهور آتی حتی اگر منتخب اصلاح طلبان باشد ولی توانایی و یا اعتقاد ایجاد تغییرات جدی را ندشته باشد دیگر نه مردم به حمایت از ایشان خواهند پرداخت و نه خود توانایی انجام کاری را خواهند داشت و برای همیشه در ساختار حکومتی ایران نیز در موضع ضعف قرار خواهند گرفت. پس بهتر است با پایان دادن به تنگ نظری و تغییرات جدی در افکار خود ، مانع از ادامه در جازدن اصلاح طلبی شوند.

منبع: وبلاگ افق 



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط در سه شنبه 88/1/18 و ساعت 1:19 عصر | نظرات دیگران()